سفارش تبلیغ
صبا ویژن

:: هامون و تفتان

اختلاف درونى میان تروریستها

مرصـاد دیدگاه

محمود (وبلاگ سیستان من)
اگر یادتان باشد در پست (81) نوشتم که اتفاقات مهمی در داخل گروهک تروریستی جندالله افتاده و امروز با توجه به حوادث اخیر ( درگیری دو طایفه از ریگی‌ها) ماجرای آن اتفاق را برایتان مینویسم:
جهت اطلاع آندسته از بازدیدکنندگان که با پراکندگی قومی و طایفه ای استان آشنا نیستند توضیح مختصری میدهم:
در استان سیستان و بلوچستان دو نژاد عمده زندگی میکنند : سیستانی و بلوچ ، در شمال استان منطقه سیستان واقع است که اکثریت سیستانی و شیعه هستند و در جنوب استان ، بلوچستان که اکثریت بلوچ و اهل سنت هستند . و منطقه بلوچستان نیز به دو قسمت عمده تقسیم میشود سرحدی ها که شامل بلوچهای زاهدان ، خاش و میرجاوه هستند و مکرانی ها که شامل ایرانشهر و نیکشهر و چابهار میشوند .

عبدالمالک ریگی سردسته تروریستهای موسوم به جندالله ، از سرحدی ها است و زمانی که گروهکش را تشکیل داد تعدادی از جوانان فریب خورده از طایفه خودش را جذب کرد و تأسف‌بارتر اینکه در حادثه تاسوکی، نقش اصلی را یک جوان فریب خورده سیستانی (اهل سنت) ایفا کرده بود! این گروهک فقط در حوزه بلوچستان (سرحدی) فعالیت تروریستی میکرد و جرأت عملیات در مکران را نداشت!

اما چرا در مکران اجازه حضور و عملیات نداشت؟ چون در منطقه ایرانشهر و بزمان حدوداً 40 درصد از بلوچهای شیعه وجود دارند که اتفاقاً خیلی هم نسبت به مذهب تشیع متعصب هستند و در گذشته فردی بود بنام عید محمد بامری معروف به عیدوک که گروهی مسلح در اختیار داشت و البته غیر قانونی فعالیت مسلحانه میکرد! او جوانی شیعه مذهب بود که با تمام توان در مقابل گروههای وهابی ایستادگی میکرد و در زمان حیات ایشان هیچ موردی از تعرض به شیعیان در آن مناطق مشاهده نمیشد و بقیه گروههای تروریستی نیز از او خیلی حساب میبردند و بخصوص از بلوچهای منطقه سرحد کسی جرات حضور در ان مناطق را نداشت. تا اینکه چند سال پیش خودروی حامل عیدوک منفجر شد و او به اتفاق چند نفر از همراهانش کشته شد. و از همان زمان تعدادی از تروریستهای وهابی مثل : ملا کمال صلاح زهی (عامل شهادت 32 نفر از پرسنل ناجا) مولا بخش درخشان (عامل شهادت تعدادی از پرسنل سپاه و ناجا) و چند شرور دیگر شروع به فعالیت بر علیه تشیع کردند. اما آنها هم متعلق به همان منطقه مکران بودند و هنوز اثری از بلوچهای سرحدی نبود.

با اولین تحرک گروهک جندالله در منطقه سراوان که منجر به خلع سلاح یکی از پاسگاههای مرزی شد و نه نفر از پرسنل ناجا به گروگان گرفته شدند (فرمانده پاسگاه شهید و دیگران با پیگیری مسئولین آزاد شدند) حضور این گروهک تروریستی در خارج از مناطق قبیله‌ای خودشان احساس شد .

پس از آنکه شرور مولا بخش درخشان به درک واصل شد ، تعدادی از افراد آن گروه تحت نظر واحد بخش درخشان (برادر مولا بخش) فعالیت تروریستی خودشان را ادامه دادند اما از نظر مالی و سلاح جنگی در مضیقه بودند و دقیقاً به همین دلیل به گروهک جندالله روی آوردند و قرار شد که با آنها همکاری کنند و چون منطقه مکران مرز طولانی و تقریبا" کوهستانی و صعب العبوری با پاکستان دارد به همین دلیل تمام فعالیت خود را در این منطقه متمرکز کردند که اولین آن گروگان گیری 4 نفر از پرسنل ناجا در منطقه جکیگور بود که این عملیات توسط افراد گروه واحد بخش درخشان انجام شد و در چند مورد دیگر هم با سلاح های نیمه سنگین به پاسگاهها و خودروهای ناجا حمله شد. و در آخرین عملیات اقدام به مسدود کردن جاده چابهار، ایرانشهر کردند و تعدادی از مسافران را که شیعه بودند به گروگان گرفتند اما با تلاش مسئولین، گروگانها توسط دولت پاکستان آزاد و عبدالحمید ریگی (برادر عبدالمالک) تحویل ایران شد که البته واحد بخش درخشان هم جزو دستگیر شدگان است و بزودی تحویل ایران میشود .

قبل از این تحرکات تروریستی، منطقه مکران تقریباً امن‌تر بود و اکثر مردم به کار تجارت و داد و ستد با پاکستان (مند بلو و تربت) مشغول بودند و خیلی راحت به آن طرف مرز میرفتند و با تجار پاکستانی معامله و تجارت میکردند و کاری هم به خلاف و فعالیت مسلحانه نداشتند با اینکه در منطقه تربت و مند بلو همه نوع سلاح و مواد مخدر بصورت علنی و در بازار خرید و فروش میشد ، اما مردم منطقه مکران با اینها کاری نداشتند و از سویی دولت هم برای تردد و فعالیت تجاری آنها تسهیلات ایجاد میکرد.

پس از ناامن شدن منطقه مکران و بخصوص قضیه چاه جمال که با همکاری چند مولوی خودفروخته (البته دو نفرشان اعدام شدند) مقدار زیادی سلاح و مهمات در یکی از مدارس دینی اهل سنت مخفی کردند و قرار بود در مناطق حساس و بخصوص مساجد اهل سنت و تشیع بمبگذاری کنند ، دولت هم بناچار نظارت بر این منطقه را تشدید کرد و تردد بخصوص در مناطق مرزی برای مردم تا حدودی مشکل شد و طبیعتا" به کار وکسب مردم لطمه خورد و هر چه که زمان میگذشت ضرر مردم و تجار بیشتر میشد و اعتراض مردم هم فایده ای نداشت چون این عملیات تروریستی از جانب جوانان همان مناطق و با همکاری جندالله صورت گرفته بود . و جوانان فریب خورده منطقه مکران که فکر میکردند با این تحرکات تروریستی ! افراد طایفه و اقوامشان نیز از آنان حمایت میکنند ! بناگاه با اعتراض بستگان خود مواجه شدند و با مشاهده وضعیت کساد تجارت در آن منطقه تازه فهمیدند که چه کلاهی سرشان رفته ! و از آنطرف این نفرات در گروهک جندالله فقط نقش مزدور را داشتند چون در گروه فرماندهی جندالله هیچ نقشی به اینها داده نشد و فقط بعنوان یک تفنگچی ساده در خدمت عبدالمالک بودند!

برخورد بد و تحقیرگونه دیگر نفرات جندالله که اکثراً از طایفه عبدالمالک بودند با مکرانی‌ها باعث شد تا روزبروز این نفرات را به حاشیه براند حتی به جایی رسید که سرحدی‌ها از دست مکرانی‌ها غذا و یا مواد خوراکی نمیگرفتند چون میترسیدند که به زهر یا سیانور آغشته باشد و یا ارتباط حضوری آنها با شخص عبدالمالک تقریباً به صفر رسید و بسیاری موارد دیگر.

درست در ایامی که این گروه در حال تدارک برای حمله به پاسگاه حق اباد سراوان بود ! ماموریتی هم به جوانان مکرانی دادند که در منطقه راسک(سرباز) اقدام به ترور چند نفر از مسئولین دولتی و نظامی بکنند که فرماندهی این عملیات را به یکی از جوانان طایفه نارویی دادند ! و همین کار باعث شد که صدای اعتراض مکرانی ها بلند شود . وآنها گفتند که افراد از ما هستند و منطقه نیز منطقه ما هست اما چرا یک نفر از سرحدی‌ها فرماندهی را به عهده بگیرد ؟ و درخواست کردند که با خود عبدالمالک این قضیه را در میان بگذارند اما عبدالمالک هم حاضر به صحبت با آنها نشد و یک نفر از آفراد مورد اعتمادش را بعنوان نماینده به آنها معرفی کرد و این جوانان هم حاضر به شرکت در عملیات نشدند و حتی چند نفرشان قصد ترک مخفیگاهشان را کردند که بدستور عبدالمالک تمام ان نفرات در اتاقی بازداشت شدند و با تعدادی از آنها برخورد خشن شد و مقرر گردید که بعد از عملیات تروریستی سراوان، برای آنها تصمیم گیری شود که نتیجه اش هم معلوم بود: تیرباران!

عملیات سراوان انجام شد، یکی از قضات سراوان هم شهید شد اما عملیات ترور در راسک (سرباز) با شکست مواجه شد و تمام عوامل جندالله دستگیر شدند! چون نفرات شرکت‌کننده اهل منطقه سرباز نبودند و به منطقه آشنایی کامل نداشتند و چون در آن منطقه غریب بودند توسط مردم شناسایی و معرفی و سپس دستگیر شدند. عبدالمالک از این قضیه بسیار عصبانی شد چون به خیال خودش تمام جوانب امر را در نظر گرفته بود و شانس موفقیتشان را بالا میدانستند ، آنها این شکست را متوجه مکرانی ها دانستند و سر پیچی از دستور را علت این شکست میدانستند. هم اکنون اختلاف بسیار شدیدی در بین افراد جندالله پیدا شده و بسیاری از نفرات قصد جدایی از این جریان را دارند چون میدانند که عاقب کارشان مرگ است! یا بدست مأموران جمهوری اسلامی و یا بدست عوامل جندالله.

این اختلافات منجر شد که خبرهای داخل جندالله به بیرون درز پیدا کند و باعث درگیری بین طوایف بلوچ بشود که در جدیدترین این درگیریها! نبرد مسلحانه‌ای بین طایفه ریگی و کرد روی داده که چندین نفر از دو گروه کشته شدند و دامنه این درگیری در حال گسترش است و بسیاری از مولوی‌ها را وادار به عکس‌العمل نموده! جالب اینکه اگر روزی 100 نفر از شیعیان کشته شوند! کک آقایان مولوی هم نمیگزد اما برای کشته شدن خودی‌ها! سریعاً جبهه میگیرند و جالب اینکه به نیروی انتظامی هم ایراد میگیرند که چرا امنیت را برقرار نمیکند؟ یکی نیست بگه که اگه دعوا بشه فوقش چند تا سر و دست میشکنه اما در یک دعوا 9 نفر کشته بشوند دیگه خیلی جالبه! این اسلحه‌ها از کجا آمده؟ خدا میداند!

فعلاً عبدالمالک هم اطلاعیه داده که دست از خشونت و کشتار همدیگر بردارید و خودم سعی میکنم که اشتباهم را جبران کنم اما فکر کنم کمی دیر شده و جندالله به همین زودی توسط خود بلوچها نابود میشود ! میگید نه !! چند روز دیگه خبرها را پیگیری کنید.

منبع: وبلاگ سیستان من


کلمات کلیدی:

?بازدید امروز: (7) ، بازدید دیروز: (96) ، کل بازدیدها: (1174587)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ