محرم(2)
مشک بر دوش سوی علقمه رفت
تا که شقالقمر نشان بدهد
تا که چشمش هزار معجزه را
بین خوف و خطر نشان بدهد
شیهه در شیهه اسب و گرد و سوار
آسمان مکث کرده تا چه کند؟
خیمه در خیمه گریه میشنود
آب را شعلهور نشان بدهد؟!
مشک لبتشنه گرم زمزمه شد
گریههای رقیه در گوشش
تا که یک دشت لالهعباسی
غرق خون جگر نشان بدهد
قبضهی ذوالفقار در مشتش
خشم دریاست در سر انگشتش
کربلا قلعه قلعه خیبر شد
رفت مثل پدر نشان بدهد
با خودش فکر میکند که فرات
عطش باغ را نمیفهمد
میرود معنی شکفتن را
فوق درک بشر نشان بدهد
همه خشم خونفشان علی
در صدایش وزیده، میخواهد
خطبه شقشقیهای دیگر
با رجزها مگر نشان بدهد
ساعتی بعد آفتاب گرفت
لحظه بعثتی شگفت آمد
سورهای قطعه قطعه در دستش
رفت شقالقمر نشان بدهد
شاعر: محمدحسین انصارینژاد
کلمات کلیدی: شیعه، امام علی، اهل بیت، محرم، امام حسین، عاشورا، ابوالفضل، عطش، عباس، رقیه
محرم (1)
تو را از جوهر غم آفریدند
مرا از ابر نمنم آفریدند
برای گریه در سوگ حسین است
اگر ماه محرم آفریدند
دلم دریاچهی غم شد دوباره
قد آیینهها خم شد دوباره
صدای سنج و دمام اومد از دور
بخون ای دل محرم شد دوباره
بخون ای دل که دشتستون صدا شه
کمی فایز بخون دردُم دوا شه
ملایک نوحه خوانان حسینند
بخون والله خدا هم از خداشه
(شعر از: علیرضا غزوه)
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.