پیرمرد عارفى بود به نام شیخ حسن. او دخترى داشت که هر روز گوسفندان را به صحرا مى برد. دختر روزى مردى را دید که با بار هندوانه از راه مى گذرد. دختر که تشنه بود از مرد درخواست یک هندوانه کرد. مرد گفت: امانت است. دختر گفت: برو که اینها مار و اژدها مى شوند. وقتى مرد به مقصد رسید دید همه هندوانه ها مار و اژدها شده است. سیستان سرزمین افسانهها و اسطورهها است. اما در کتاب زرتشت آمده است: سیستان یازدهمین سرزمین آفریده شده توسط اهورامزدا است. تاریخ بلوچستان نیز همانند سیستان با اسطوره شروع مىشود. فردوسى توسی در شاهنامه اشاره به قوم بلوچ دارد و مردان آن را در لشکریان کیخسرو به شجاعت و مردانگى ستوده و همچنین در جاى دیگر اتحاد و اتفاق بلوچها را با اقوام گیلانى و جنگ آنان را با انوشیروان به رشته نظم در آورده است. در شعر فارسى بلوچها پشت به جنگ نمى کنند و دلاورانه با دشمن درمىافتند و نیز فردوسى نشان بیرق آنان را تصویر پلنگ آورده است. به شهادت تاریخ، بلوچستان همواره تحت حکومت دولتهاى مرکزى ایران بوده و در حفظ و حراست مرزهاى ایران جان بر کف داشته است. بعد از مرگ امیرکبیر و بىسیاستى دولت قاجار، بلوچستان به لحاظ حضور روس و انگلیس دچار تجزیه شد.
شیخ حسن از مرد پرسید: سر راه به چه کسى برخورد کرده اى و مرد قصه دختر را تعریف مى کند. شیخ حسن مى گوید که او دختر من است و از پسرش مى خواهد تا او را از این جا بیرون کند. پسر به دنبال دختر مى رود و با چوب به جان دختر مى افتد. دختر فرار مى کند. دختر وقتى مى بیند برادر به او مى رسد مى گوید خدایا مرا دریاب و در همان لحظه به زمین فرو مى رود و گوشه چادرش بیرون مى ماند و از آن پس این محل تبدیل به زیارتگاه مى شود. این محل در روستاى بى بى دوست واقع شده و مردان حق ندارند وارد این زیارتگاه شوند. مىگویند اگر زنى پسر حامله باشد و وارد این زیارتگاه شود روى بدن او لکى باقى مى ماند. در وسط این زیارتگاه درخت گز بزرگى وجود دارد که مردم دعاها و نذر و نیازهاى خود را به این درخت مى بندند. (افسانه اول)
چون کار ساختن شهر زرنگ به پایان رسید و مردم بسیار در آن گرد آمدند ضحاک نیز به کاخ گرشاسب میهمان شده و خواست تا در شبستان (سراى زنان) شراب خورد. گرشاسب خشمگین شد و گفت اینجا سیوستان است نه شبستان و در آن روزگار به مرد مردان سیو مى گفتند. از آن زمان این ناحیه را سیوستان نامیدند و به مرور زمان سیوستان به سیستان تبدیل شد. (افسانه دوم)
سرزمین افسانهاى
کوه تفتان بلندترین عارضه طبیعى این سرزمین است و دماى سالانه این دیار 40 درجه سانتىگراد است. اما پیش از گرما در این سرزمین لباس زیباى زنان و دختران را با سوزن دوزىهاى رنگارنگ مىبینید.
پوشاک مردم سیستان و بلوچستان با توجه به موقعیت زمانى و مکانى تفاوت عمده اى دارد. پوشاک مورد استفاده به هنگام کار، مراسم شادى آور و عزادارى و... در فصل هاى مختلف سال با توجه به طبقات اجتماعى در گروههاى زنان و مردان و کودکان و نوجوانان متفاوت است. پوشاک حوزه فرهنگى سرحد با پوشاک بلوچهاى ساکن سیستان تا حدودى شبیه به هم است و نسبت به حوزه فرهنگى مکران از رنگهاى تیره استفاده مىکنند و نوع تزئینات و تن پوشها و کفشهاى آنان نیز متفاوت است.پوشاک مردان سیستان عمدتاً شامل دستار، سرپوش، پیراهن و شلوار است به دستار در محل لنگوته (Longota) مىگویند و بیشتر به رنگ سفید است. از مشخصات لباس روزمره زن سیستانى نوعى سوزن دوزى است که در حاشیه یقه و سرآستین لباس به کار مىرود و در محل به آن «سیاه دوزى» مىگویند.
موسیقى نیز در هر منطقه سیستان و بلوچستان با توجه به حوزه هاى فرهنگى از یکدیگر متمایز است. موسیقى سیستان، تبعیت از موسیقى بخشى از جنوب خراسان دارد. اما موسیقى بلوچستان ریشه در فرهنگ خود دارد و در حال حاضر از مقام ها و آلات موسیقى بلوچستان پاکستان نیز استفاده مىکنند. موسیقى بلوچستان در مراسم گوناگون، شادى و غم بیشتر غم، یارى رسان حالات مختلف مردم بلوچ بوده و هست. موسیقى بلوچى در حالت رزمى و بزمى و عزا به صورت هم صدایى و هم آوایى اجرا مىشود. این موسیقى در ایجاد رابطه با حیوانات و خزندگان مثل مار و یا درمان و طب شفا نیز کاربرد دارد. ترانههاى بلوچى در مجموع موسیقى سرزمین ایران جایگاه ویژه اى دارد.
سرزمین تمدن
یکى از مراکز مهم باستان شناسى، نیمه فلات شرقى ایران است. این منطقه شامل استان هاى خراسان، کرمان، سیستان و بلوچستان، جنوب کشور افغانستان و بخش غربى کشور پاکستان است.
طى حفارىهاى انجام شده در بلوچستان، تعدادى ابزار و اشیاى مربوط به دوران پارینه سنگى قدیم از نوع ساطورهاى یک لبه پخ و دو لبه پخ به دست آمد. کشف این نمونه ها گویاى آن بود که این بخش از بلوچستان از دوران پارینه سنگى قدیم پیلستوسن میانه و جدید، مسکونى بود. به این ترتیب معلوم شد که زمان استفاده از ابزارهاى به دست آمده به صد هزار سال پیش مى رسد. از محوطه هاى تاریخى به محوطه باستانى «بمپور»، محوطه باستانى «خوراک» و محوطه باستانى «دامن» است. شهر سوخته نیز به علت وسعت و موقعیت ویژه خود، همواره مورد توجه بوده است. فعالیت باستان شناسى شهر سوخته از سال 1960 میلادى آغاز شد. کشفیات شهر سوخته نشان داد این محوطه باستانى دوران مفرغ را به صورت مهمترین مرکز اجتماعى و سیاسى، اقتصادى، تجارى، صنعتى، ادارى و فرهنگى تمام منطقه را طى هزاره هاى سوم و دوم پیش از میلاد خاورمیانه در آورده است.
تپههاى شهر سوخته شناخته شده ترین و بزرگترین شهر دوران آغاز تاریخ و مهمترین مرکز اسناد استقرار و در حقیقت مرکز اجتماعى _ سیاسى و فرهنگى تمام منطقه جنوب شرق ایران طى هزاره هاى چهارم تا دوم پیش از میلاد است.در بقایاى این شهر، لوله هاى سفالى براى انتقال آب و یا دفع فاضلاب یافت شده است. خانه هاى منظم در اولین فصل کاوش این شهرى بیانگر وجود نوعى برنامه ریزى شهرى در این شهر است.
این شهر که حدود 4500 سال پیش به اوج رسید در همان سالها دچار یک بحران عمیق سیاسى و اجتماعى شد و سپس در اثر جابه جایى بستر و دلتاى رود هیرمند از بین رفت.
گفته مى شود شهر سوخته 3200 سال پیش از میلاد بنیانگذارى شده و 2100 سال پیش از میلاد از بین رفته است. این شهر در حیات 1100 ساله خود چهار دوره تمدنى و استقرار داشته و سه بار دچار آتش سوزى شده که در آخرین دفعه به طور کامل مىسوزد. هنوز هیچ کس از نام حقیقى این شهر خبر ندارد و تنها در صورتى که باستان شناسان به بایگانى این شهر کهن دست پیدا کنند از روى کتیبه ها شاید بتوان به نام حقیقى آن پى برد.
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.