رضا مرادی غیاث آبادی
سرزمین نیمروز (سیستان/ زَرَنگ/ زاولستان) با نجوم و بویژه با گاهشماری ایرانی پیوندی عمیق و دیرینه دارد. نامهای گوناگون این سرزمین از کارکردهای نجومی آن برخاسته است. نامواژه «زاول/ زابل» با رسیدن خورشید به سمتالرأس و اندازهگیری آن به عنوان مبدأ شبانروز در پیوند بوده و بعدها واژه «مِـزوَله» به معنای «شاخص خورشیدی» از همان ریشه برگرفته شده است. نامواژه «زرنگ» (در خط میخی هخامنشی «زَرَکَـه») ظاهراً با «درنگ» و «زمان» مرتبط است و از همه مهمتر نامواژه «نیمروز» از این باور و آگاهی کهن سرچشمه میگیرد که خط «نیمروزان» یا نصفالنهار مبدأ از این ناحیه عبور میکند.
در توضیح بیشتر این پدیده باید گفت که مردمان باستان همواره برای اندازهگیریهای تقویمی و جغرافیایی، همانند امروزه به یک نصفالنهار مبدأ نیاز داشتهاند که که معمولاً آنرا با میانگاه جهان، یعنی میانه همه سرزمینهای مسکونی شناخته شده، تطبیق میدادهاند. این تطبیق گاهی با ناحیه «اوجین» در هند (پاکستان امروزی)، گاه با شهر بابل در میاندورود و گاهی، آنگونه که استاد پرویز اذکایی نقل کرده است (مجله فرهنگ، پاییز 1367، ص 125) با نصفالنهاری که از قلعه «استوناوند» در شمال گرمسار میگذشته، برابری میکرده است. نصفالنهار یادشده اخیر با طول جغرافیایی 5/52 درجه شرقی، همان است که امروزه نیز مبدأ رسمی کشور شناخته میشود. (در تداول عموم، به اشتباه تصور بر این است که نصفالنهار مبدأ از شهر تهران میگذرد.)
اما یکی از جالبترین و شگفتانگیزترین نقاطی که مردمان باستان به عنوان میانگاه جهان، انتخاب کردهاند؛ سرزمین سیستان یا نیمروز بوده است. آگاهیهای علمی امروزی نیز به ما ثابت کرده است که براستی نیمروز در میانگاه نیمکره شرقی واقع شده است و فاصله آن تا جزایر «کوریل» در اقیانوس آرام (آخرین ناحیه مسکونی شرقی) به اندازه 90 درجه و فاصله آن از غرب تا جزایر «آزور» در اقیانوس اطلس (آخرین ناحیه مسکونی غربی) نیز به اندازه 90 درجه است. به عبارت دیگر هنگامی که خورشید در سیستان به میانگاه آسمان میرسد؛ در شرق جهان، خورشید در حال غروب و در غرب جهان در حال طلوع است. به دیگر سخن هنگامی که سراسر جهان در روشنایی روز بسر میبرد؛ در سیستان هنگام ظهر یا «نیمروز» است. انتخاب این سرزمین به اندازهای بر بنیادهای دقیق علمی استوار بوده است که براستی امروزه از شیوههای این اندازهگیری دقیق اطلاعی در دست نیست. ظاهراً به نظر میآید که با توجه به گستردگی بسیار زیاد این ناحیه 180 درجهای، اندازهگیریها نه با شیوههای ژئودزی و زمینپیمایی، بلکه با محاسبات ناشناخته نجومی انجام میشده است.
انتخاب سیستان بعنوان میانگاه جهان، علاوه بر اینکه نشانه دستیابی به دانش لازم بوده است؛ نشاندهنده این واقعیت است که ظاهراَ اندازهگیریهای جغرافیایی و تقویمی حتی در آن زمان نیز جنبه بینالمللی بخود گرفته بودهاند و لازم بوده است تا ناحیهای به عنوان مبدأ انتخاب شود تا مورد پذیرش مردمان دیگر کشورها قرار گیرد.
از واژه «نیمروز/ نیمروزان» بعدها عبارت عربی «نصفالنهار» ساخته شد که عیناً ترجمان همان واژه است. اما در دو سده گذشته و بدنبال کمتوجهی ما به دانش و فرهنگ ملی، کارکرد سیستان به عنوان مبدأ منطقی نصفالنهار جهانی، تغییر یافته و این مبدأ یکبار به شهر پاریس و بار دیگر به گرینویچ انگلستان برده شد.
منابع کهنی که نیمروز را به عنوان میانگاه جهان یاد کردهاند، متعدد هستند که در اینجا به دو نمونه آن اکتفا میشود. نخست کتاب «تاریخ سیستان» از سده پنجم هجری که در آن آمده است: «اما حکمای عالم جهان را بخشش کردند بر برآمدن و فرو شدن خورشید به نیمروز. و حد آن چنان باشد که از سوی مشرق، از آنجا که خورشید به کوتاهترین روزی برآید و از سوی مغرب، از آنجا که به بلندترین روزی فرو شود و این علم به حساب معلوم گردد.» (تاریخ سیستان، مؤلف ناشناخته، تصحیح جعفر مدرس صادقی، ص 10). منبع بعدی که در واقع کهنترین مأخذ ثبت میانگاه جهان بشمار میآید عبارت است از «مهریشت اوستا» که در آن چنین سروده شده است: «او که دستان بسیار بلندش پیمانشکن را گرفتار میسازد، او را بر میافکند، اگر چه در خاور هندوستان باشد، اگر چه در باختر باشد، اگر چه در میانه این زمین، در ریزشگاه رود اَرَنگ باشد.» (اوستای کهن و فرضیاتی پیرامون نجومشناسی بخشهای کهن آن، ر. م. غیاثآبادی، ص 50) منظور از رود ارنگ، رود سیحون یا سیردریا است که ریزشگاه یا مصب آن در دریای خوارزم (آرال) دقیقاً بر خط نیمروزان واقع شده است (حدود 61 درجه امروزی).
سرزمین نیمروز علاوه بر این ویژگی جالب دیگری هم دارد و آن وجود دریاچه هامون و کوه خواجه در میانه آن دریاچه است. این دریاچه و کوه سنگی و منفرد میانه آن، خود بمانند ماکتی از جهان به نظر میآمده است. همانگونه که همه خشکیهای زمین در میانه دریای «محیط» واقع شدهاند؛ در میانه زمین نیز کوه خواجه در میانه دریاچه هامون جای گرفته است.
این کوه و دریاچه از دیرباز برای ایرانیان فرخنده و گرامی بوده است و در اوستا و بسیاری از آثار ایرانی با احترامی فراوان از آن یاد شده است و هنوز هم این احترام با آیینهای ویژهای که توسط مردم محلی بر بالای کوه انجام میشود، ادامه دارد. وجود تعداد فراوانی اماکن مقدس و زیارتگاهها و نامهای ورجاوند، نشانه ادامه گرامیداشت این کوه است.
نگارنده بر این باور است که در دوران باستان بناها و تقویمهای آفتابی متعددی بر بالای این کوه که مبدأ تقویم و گاهشماری در حدود سه تا چهار هزار سال پیش بوده؛ ساخته شده بوده است. هر چند پژوهشهای نگارنده در اینباره تاکنون به پایان نرسیده؛ اما به برخی سازهها که ظاهراً در پیوند با تقویم و تشخیص نقطه طلوع و غروب خورشید در ابتدای هر یک از فصلهای سال هستند، پی برده است.
در اینجا لازم میدانم از استاد ایرج افشار سیستانی و آقای وحید کیخامقدم معاون دانشگاه سیستان که نگارنده را در پژوهشهای میدانی همراهی کردند، سپاسگزاری کنم.
منبع: پژوهشهاى ایرانى
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.