«محمد شحاده» چهل و پنج ساله، متولد 1963 میلادى در بیت لحم فلسطین، عضو سابق جنبش فتح فلسطین که سپس به جنبش جهاد اسلامی پیوست و به یکی از اعضای ارشد گردانهای القدس (بخش نظامی جهاد اسلامی) بدل شد اواخر اسفند سال 1386 به همراه سه تن از همراهانش ـ «عیسى مرزوق»، «عماد الکامل» و «أحمد البلبول» ـ در شهر "بیت لحم" واقع در کرانه باختری مورد هجوم نظامیان اشغالگر قرار گرفتند و در دم به شهادت رسیدند.
در گزارشى که الشرق الاوسط منعکس کرد، همراهانش در تشییع جنازه وى، پرچم حزبالله را به اهتزاز درآوردند.
پس از این واقعه، «شحاده شحاده» فرزند نوزده سالهی شهید شحاده اعلام کرد که پدرش شیعه شده بود و گفت: «پدرم تصمیم گرفت تسلیم نشود و شهادت را انتخاب کرد؛ درست شبیه امام حسین (ع) که در کربلا جنگید و شهادت را برگزید».
لازم به ذکر است که همین گرویدن شهید محمد شحادة به مذهب تشیع، موجب مظلومیت وی گردید، و علاوه بر حمله رسانهها و برخی سران سنى ـ نظیر مجله «المجلة» ، برخی از رسانههاى وابسته به جنبش حماس و چند روحانى وابسته به الازهر ـ به او در زمان حیاتش، شهادت مظلومانه وی نیز به نوعی مورد بایکوت رسانهای قرار گرفت. متأسفانه این مظلومیت و مهجوریت، به رسانههای داخلی نیز سرایت کرده و در حالی که اخبار شهادت سران حماس، چند روز رادیو و تلویزیون ما را مشغول به خود میکند، خبر شهادت وی انعکاس در خور شأنی نیافت.
آنچه در پی میآید ترجمه مصاحبه مجله «المنبر» با شهید محمد شحاده است:
المنبر: کجا هستید استاد محمد؟ کمکم داشتیم از آمدنتان مأیوس میشدیم!
شحاده: در واقع فکر نمیکردم که یک مجله شیعی برای مصاحبه با من اینقدر اشیاق داشته باشد. گمان میکردم مجلات دیگری مانند «المجله» این قضیه را پیگیری کنند به همین دلیل هم از مصاحبه با مطبوعات خودداری میکردم. در هر حال خداوند را شاکرم که فرصتی در اختیار من قرار داد تا با آزادی در مورد این قضیه [مسأله شیعهشدنم] در مجله شما صحبت کنم.
المنبر: از حسن نظر شما متشکریم . در ابتدا درباره ترک کردن مذهب تسنن و گرویدن به مذهب اهل بیت(ع) توضیح بدهید.
شحاده: اولا باید بگویم که من ـ علیرغم اینکه از اهلبیت بسیار بیاطلاع بودم و به علت مذهب سنیام درباره آن شخصیتهای بزرگوار چیزی نمیدانستم ـ ولی از کودکی به اهلبیت علاقه داشم. فقط میدانستم که امام علی (ع) خلیفه چهارم است و حسن و حسین (ع) دو کودکی بودند که پیامبر (ص) به آنها علاقه بسیار داشت و فاطمه (س) دختر رسول خدا بود. این، تمام چیزی بود که من از این خاندان میدانستم. با این حال از مظلومیت اهلبیت بسیار شنیدم و کمکم احساس کردم که علی بن ابیطالب (ع) واقعا مظلوم بود.
هر چه اشغال سرزمینمان سختتر می شد این احساس بیشتر در من ریشه می دواند و رشد میکرد. میتوانم بگویم که "بیاطلاعی من از تشیع" باعث شد تا کنون سنی بمانم و امیدوارم دیگر اینگونه نباشم.
المنبر: از ظلم و مظلومیت گفتید. چگونه این احساس مظلومیت در شما شدت یافت؟
شحاده: من از 16 سالگی یکی از مبارزان «حرکت فتح» فلسطین بودم. در دهه 80 اسیر و محکوم به 25 سال زندان شدم که البته هنگام تبادل اسرا در سال 1985 آزاد شدم. بعد از آن دوباره به دست صهیونیستها افتادم وبدون محاکمه و فقط به اتهام گرایش به «جهاد اسلامی»، چندین سال در زندان بودم. بعد از خروج از زندان به رسماً به جنبش جهاد اسلامی پیوستم که نیروهای دشمن در خلال انتفاضه 1992 به مدت یکسال مرا به «مرج الزهور» در جنوب لبنان تبعید کردند. در این مدت احساس مظلومیت هر چه بیشتر در من ریشه دواند. از سوی دیگر، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، شوق قیام و غلبه بر ظالمان در من شدت گرفت؛ تا جایی که به مطالعه این انقلاب و پایههای فکری آن ـ که از پیروی آل محمد (ص) نشأت میگرفت ـ پرداختم. این مطالعات تا پایان تبعید در مرج الزهور ادامه داشت. همچنین در این مدت به طور مداوم در حلقه «الفکر الاسلامی» که از طرف حزب الله در اردوگاه برگزار میشد، شرکت میکردم و بر اطلاعاتم میافزودم.
المنبر: از احساساتت بگو هنگامی که مظلومیت و حقیقت این مذهب برایت روشن شد.
شحاده: احساس لبتشنه ای را داشتم که به زلال حقیقت رسیده است. از یک طرف، شادی وجودم را فرا گرفته بود چرا که مستقیم و بلاواسطه به سیره رسول اعظم مرتبط شده بودم ؛ و از طرف دیگر مالامال از اندوه بودم که چرا اهداف ائمه در زندگی ما هیچ نقشی ندارد. حادثه عاشورا که سمبل این مظلومیت است نیز بشدت مرا تحت تأثیر قرار داد.
المنبر : چه موقعی تصمیم به پذیرش مذهب تشیع گرفتی؟
شحاده: پس از چند سال که درباره تشیع مطالعه و تحقیق کردم و با آگاهی کامل از گرایش های فکری مختلف، چه گرایش های موافق و چه گرایش های مخالف، بالاخره تصمیم گرفتم که تاج تشیع را بر سر بنهم.
المنبر: چه کتابهایی در این راه کمکتان کرد؟
شحاده: کتابهای بسیار زیادی را مطالعه کردم. با مقایسه کتب شیعه و سنی متوجه شدم که کتب اهل سنت در برابر منطق و حقایق علمی و تاریخی استوار نیستند و بر عکس کتب علمای شیعه به عقل نزدیکترند. لذا مدام این سؤال برایم مطرح میشد که: تا کی باید مقولاتی را بپذیریم که حاصل شرایط خاصی بوده که از زاویه خاص به تاریخ و فقه مینگریستند؟ چند کتاب شیعه که مرا به خود جذب کرد را برمیشمرم ؛ "شیعه در تاریخ"، "شیعه و حاکمان"، "امام صادق(ع) و مذاهب چهارگانه"، "الکافی"، کتابهای «دکتر صالح الوردانی» (که خود از مستبصران و شیعهشدگان مصری است) ، کتابهای «تیجانی» (مستبصر معروف تونسی) و "نهج شهادة الامام حسین(ع)". اینها فقط نام برخی از این کتابها بود. افزون بر این دهها کتاب درباره اهلبیت و در کنار آن دهها کتاب از منابع سنی خواندم که کمک شایانی در یافتن حقیقت به من کرد.
المنبر: مجلهی «المجله» چنین وانمود کرد که شیعه شدن شما به نوعی یک تشیع سیاسی است ـ نه تشیعی از روی عقیده ـ و از احساس شکست و ناامیدی از جامعه سنی و پیروزیهای شیعیان در جنوب لبنان سرچشمه می گیرد. آیا این حرف صحیح است؟
شحاده: این مجله راه به خطا میپیماید! دلیل بر این مطلب آنکه در مقدمه مقالهاش در این رابطه، امت را از خطری به نام «دگرگونی به سوی شیعه» برحذر داشته و به علمای امت درباره این خطر هشدار داده است! من تعجب میکنم که چگونه آنها در این برهه زمانی که مقاومت پیروز شده و انتفاضه گسترش یافته به این مسائل دامن میزنند. اگر من از قبل، نیت مسؤولان این مجله را میدانستم پیش از آنکه به تصریح چیزی بیان کنم بیشتر فکر میکردم. آنان کلام مرا تحریف نکردند ولی با تحلیل و مصاحبههایی که در کنار این موضوع قرار دادند تشیع مرا "نوعی احساس شکست" وانمود کردند در حالی که چنین نبود. البته می دانید که این مجله یک مجله سعودی و در نتیجه تابع نظام سلفی و وهابی است. من با اطمینان میگویم که آنچه درباره تشیع من نوشتهاند بطور کامل غیر صحیح است و من از روی عقیده شیعه شدم نه به خاطر سیاسیکاری. شایسته بود آنان اول به خوانندگان و سپس به کسی که با او مصاحبه کردهاند احترام میگذاشتند. دوباره تأکید میکنم که هجرت من به سوی تشیع هیچ ارتباطی به شرایط سیاسی ندارد. البته بدیهی است که مانند همه مسلمانان از پیروزیهای مقاومت در جنوب لبنان که در درجه اول «حزب الله» آن را محقق کرد، احساس افتخار میکنم ولی این به معنای آن نیست که این پیروزیها انگیزه من برای شیعه شدن بود؛ زیرا چنانکه گفتم گرایش من به مذهب تشیع، نتیجه اقناع کامل درونی من بود و هیچیک از این تأثیرات در آن نقشی نداشت زیرا تحقیقات من قبل از پیروزیهای مقاومت بود. تشیع راه حق و حقیقت است که من آن را برگزیدم و انشاءالله به آن متمسک میمانم.
المنبر: وقتی مصاحبه آن مجله را دیدی، از اینکه شیعه شدنت را لکهدار کردهاند نگران نشدی؟
شحاده: وقتی پیشنهاد مصاحبه با آنها را پذیرفتم این کار را با رضایت انجام دادم، گرچه برخی دوستان توصیه کردند که این مصاحبه را نپذیرم چرا که ممکن است زیر سایه فضای سنى ـ و افزون بر آن ، حساسیت شرایط کنونی ـ مطلب را لوث کنند. ولی من عقیده داشتم که این «یک حق» است و باید پس از سالها کتمان به گوش مردم برسد و همه باید از تعصب دست بکشند و یک همزیستی مسالمتآمیز داشته باشند.
المنبر: آیا با ایران یا حزبالله ارتباط سازمانی هم داری؟
شحاده: نه، هرگز. هیچ ارتباط سازمانی یا اداری با ایران یا نهادهای اطلاعاتی آن و حتی با حزبالله لبنان ندارم. بله یک همفکری و ارتباط فرهنگی بین ما هست و این طبیعی است زیرا این مسائل امتداد افکار و عقاید من است؛ ولی این به معنای هیچگونه ارتباط سازمانی نیست. از طرف دیگر، گرایشهای سنی بسیاری را میبینیم که مشابه همین همفکری و ارتباط فرهنگی ما با ایران و حزبالله را دارند. این، نتیجه شرایطی است که امت اسلام در آن به سر میبرد.
المنبر: جواب «شیخ طنطاوی» شیخ الازهر را که معتقد است سرچشمه تشیع ، عبدالله بن سبأ یهودی است چه میدهید؟
شحاده: در ابتدا صمیمانهترین سلامها را به ایشان تقدیم میکنم و از خداوند میخواهم که همه ما را هدایت کند تا همگی از خادمان اسلام باشیم. در مورد این مسئله هم از شیخ الازهر میخواهم که روشنتر صحبت کنند. ایشان در ابتدا از رابطه برادری بین سنی و شیعه سخن راندند ولی در پایان کلام تصریح کردند که تشیع ساخته دست یهود است!! این سخنی نیست که عقل آن را بپذیرد و این دوگانگی قابل جمع نیست. چگونه میشود که شیعه برادر سنی باشد و در عین حال ساخته دست یهود باشد؟! درباره عبدالله بن سبأ هم باید بگویم پس از بحث و تحقیق فراوان دریافتم که این شخصیت، یک شخصیت خیالی است که فقط در "تاریخ طبری" و منابع ضعیف دیگر ذکری از آن رفته است.
المنبر: نظر شما درباره رئیس جبهه علمای الازهر و حمله شدیدی که به شما و مذهب امامیه کرده، چیست؟
شحاده: من میگویم: «اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون؛ خداوندا قومم را هدایت فرما که آنان نادانانند» . در واقع من از آنچه او مطرح کرده است تعجب میکنم. بیشتر از آن، از این تعجب میکنم که ایشان رئیس جبهه علمای الازهر هستند و با آرامش تمام، مسؤولیت تکفیر میلیونها مسلمان را به گردن میگیرند! همچنین این سخن ایشان را که: «جهل شحاده نسبت به تشیع، باعث شده است که وی شیعه شود و به آن ملتزم بماند» را بشدت رد و تأکید میکنم: "جهل از تشیع باعث شده بود که سنی باقی بمانم" تا اینکه این جهل به پایان رسید و اعلام تشیع کردم.
المنبر: آیا آیندهی فلسطین ، از آن تشیع است؟
شحاده: مذهب اهلبیت ـ همانند گذشته ـ در فلسطین باقی میماند. من و برادران دیگر هم انشاءالله در گسترش آن تلاش میکنیم و امید داریم که خداوند تعالی این مذهب را گسترش دهد تا راه برای قدوم «مهدی آلمحمد، عجل الله تعالی فرجه الشریف» هموار گردد.
المنبر: درباره فعالیتهایتان پس از تشیع بفرمایید؟
شحاده: از همه فعالیتها که نمیتوان گفت. اما در جشنوارهها و مراسم مختلفی که در فلسطین برگزار میشود شرکت میکنم و به ایراد سخنرانی میپردازم. در این جشنوارهها که هزاران نفر در آن شرکت میکنند، بیشتر روی شخصیت، مواضع و سیره اهلبیت پیامبر(ص) تأکید میکنم که سهم بسزایی در تغییر نگرش به اهلبیت در جامعه دارد تا جایگاه آنان را بشناسند و از ایشان پیروی نمایند و ان شاء الله وعده نصر الهی تحقق یابد. به یاد دارم در یکی از این جشنها که به مناسبت پیروزی مقاومت در لبنان برپا شده بود، سخنانی درباره امام حسین(ع) ایراد کردم که واکنش ناپسندی را از سوی برخی سخنرانان "جبهه حماس" در پی داشت؛ تا جایی که مقالهای با عنوان «آیا جهاد اسلامی در فلسطین با گسترش مذهب تشیع شروع شد؟» منتشر کردند و گفتههای مرا درباره امام حسین (ع)، نقشه رهبران جهاد اسلامی برای گسترش تشیع دانستند. من باید دوباره تأکید کنم که رهبران جهاد اسلامی هیچ دخلی در تشیع من ندارند و من از جانب آنها هیچ اقدامی انجام نمیدهم. البته با آنها در برخی مواضع مشترک همکاریهایی دارم. ولی آن مقاله تلاش کرد تا مرا رودرروی رهبران جهاد اسلامی و در یک موضع دشوار قرار دهد که باید بگویم رهبری جهاد اسلامی عاقلتر از این حرفهاست.
المنبر: هنوز هم با مناظرات و مصاحبههایی درباره شیعه شدن خود مواجه هستید؟
شحاده: بله ؛ بسیار زیاد. تقریباً هر روز این صحبتها را دارم که الحمدلله این مباحث کمک شایانی به شفافسازی فضای جامعه نسبت به این مذهب داشته است. باورتان نمیشود که آنقدر جهل نسبت به مذهب اهلبیت وجود دارد که بسیاری از مردم ما، به خاطر تشابه حروف، هنوز تفاوتی بین شیعه و کمونیسم (الشیوعیة) قاتل نیستند!!
المنبر: چه پیامی برای مسلمانان دارید؟
شحاده: همه آزادمردان جهان به ویژه مسلمانان را با اختلاف مذاهب و فرقههایشان، توصیه میکنم که از امام حسین (ع) و قیامش علیه ستم الگو بگیرند و در برابر ظلم آمریکا، شیطان بزرگ و اسرائیل ـ این غده سرطانی که آمریکا در کشور ما کاشته است ـ ساکت ننشینند. همچنین امیدوارم آخرین کسی نباشم که میگویم: «ثم اهتدیت ـ آنگاه هدایت شدم».
المنبر: چه سخنی با امام زمانت (ع) داری؟
شحاده: همه برکات فعالیتهای ما از وجود ایشان است. از ایشان میخواهم فعالیتهای ما را در راستای نصرت و آمادهسازی جهان برای فرجش قرار دهد ان شاء الله. به ایشان میگویم: «یا مهدی ادرکنا الآن» .
المنبر: از شما به خاطر فرصتی که در اختیار ما قرار دادید تشکر می کنیم و ابرای شما و مجاهدان فلسطینی پیروزی نزدیک را مسألت داریم.
شحاده: خداوند به همه شما خیر و برکت عنایت فرماید. من نیز به نوبه خودم از تلاش شما برای روشن شدن حقیقت تشکر می کنم و از خداوند توفیق خدمت به اهلبیت (علیهم السلام) را برای شما خواستارم.
منبع: خبرگزارى اهل بیت(ع)
منبع اصلى مصاحبه: مجله المنبر
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.