چون ما خیلی بیشماریم صدامون به هم نمیرسد مجبوریم بلندگو بیاریم خوب! سبزیفروشی هم که ادعا میکند بلندگوش را دزدیدن دروغ میگه ما فقط قرض گرفتیم !!
- چیه این طوری نگاه می کنید؟ مگه گردن هم جزو حجاب است ؟ تازه ما فقط اومدیم این جا رو تمیز کنیم همین و بس!!
- دختر: این قدر جای هشت نفر داد زدم ماسکم پاره شد.
پسر: آفرین بذار فکر کنن ما زیادیم .اول فکر کردم کامبیزه که داره داد میزنه . آخه گفته بود این تیپو میزنه ولی صدات اصلا نمیخورده دختر باشیها. فکر نکن ما خریم !!
کلمات کلیدی: انقلاب، انتخابات، خاتمی، دانشگاه، اصلاحات، اغتشاش، سبز، ضد انقلاب، کروبی
روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم ، خرده پولی، سر سوزن هوشی
دوستانی دارم بهتر از شمر و یزید
دوستانی هم چون من مشروط
و اتاقی که که همین نزدیکی است ،پشت آن کوه بلند.
اهل دانشگاهم!
پیشهام گپ زدن است.
گاه گاهی هم مینویسم تکلیف، میسپارم به شما
تا به یک نمره ناقابل بیست که در آن زندانی است،
دلتان تازه شود ـ چه خیالی ـ چه خیالی
میدانم که گپ زدن بیهوده است.
خوب میدانم دانشم کم عمق است.
اهل دانشگاهم،
قبلهام آموزش ، جانمازم جزوه ، مُهرم میز
عشق از پنجرهها میگیرم.
همه ذرات مُخ من متبلور شده است.
دزسهایم را وقتی میخوانم
که خروس میکشد خمیازه
مرغ و ماهی خوابند.
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی: سهراب سپهری، شعر نو، دانشگاه، طنز
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.