89/4/3:: 6:24 عصر
مرصـاد
دیدگاه
به قلم: رضا لکزایی (
+) و (
+)
روز جمعه بیست و هشتم خرداد ماه 1389 دو روز قبل از اعدام عبدالمالک ریگی، تعدادی از خانوادههای شهداء و قربانیان، با این تروریست شرور دیدار و گفتگو کردند.
آنچه در پی میآید نوشته «رضا لکزایی» است که عبدالمالک، برادرزاده او (شهید مسلم لکزایی) و شوهر خواهر او (شهید نعمت الله پیغان) را به شهادت رساند و خودش را 150 روز به گروگان رفت و پس از پنج ماه اسارت در غار و کوه و دشت، در مقابل مبلغ هنگفتی پول آزاد کرد:
عبدالمالک را روز جمعه بیست و هشتم خرداد ماه 1389 دوباره دیدم. آخرین باری که او را دیده بودم به اواخر اردیبهشت 1385 برمیگشت؛ زمانی که در دست یاران مسلح او گروگان بودم، و نمیدانستم زنده خواهم ماند یا به شهدای مظلوم تاسوکی خواهم پیوست...
از در که وارد میشود نگاهی به او میاندزم، مثل کسی راه میرود که انگار بدترین خبر زندگیاش را شنیده است؛ ناامید و درمانده و تنها، در میان چند نفر که احتمالاً محافظ بودند.
روی صندلی مینشیند، و نگاهش را به پایین میدوزد. با کمی فاصله از سمت چپ، تقریباً روبروی من نشسته است. دمپایی آبیرنگی پوشیده، بدون جوراب، با یک زیرشلواری آبی، که البته به پررنگی دمپاییاش نیست.
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی: مولوی، مسجد مکی، زاهدان، سیستان، بلوچستان، شیعه، سنی، زابل، عبدالمالک، تاسوکی، اعدام، گروگان، ریگی، لک زایی