بیست و سه نکته:
بخش کوچکى از مشکلات پیچیده جامعه استان سیستان و بلوچستان
در پى درج مطلبى با عنوان فوق مبنى بر کتک خوردن چند جوان بلوچ در وبلاگ مولوى ابوعمار عکاسباشى (برادر یکى از زنهاى مولوى عبدالحمید) که راست و دروغ آن با خداست و بیشتر به یک ترفند شیطانى دیگرى از عوامل باند مخوف و زیرزمینى انتظامات مسجد مکى زاهدان مىماند، بر آن شدیم که قطرهاى از دریاى جرم و جنایت بشرى!!!! عدهاى از به اصطلاح بلوچهاى سنى وهابى را علیه شهروندان شیعه و غیر بلوچ استان سیستان و بلوچستان برشماریم. این اندک قطره را تقدیم مىکنیم به همهى شهدایى که از ابتداى انقلاب به دست سفاکترین جانیان این استان و یزیدیان و ابنملجمهاى زمان و شمرهاى دوران ما به درجه رفیع شهادت رسیدهاند
و اما:
1- مأموران جان بر کف انتظامى استان در مبارزه با قاچاقچیان و سوداگران مرگ طى هفته گذشته موفق شدند مقدار 724 کیلو انواع مواد مخدر را از چند نفر بلوچ قاچاقچى کشف و ضبط نمایند.
2- پاسگاه شمسر سراوان با همکارى و خیانت دو نفر سنى وهابى و به اصطلاح بلوچ که آن شب نگهبان بوده و درب پاسگاه را باز کردند توسط گروهک مزدور و تروریست عبدالمالک ریگى تسخیر شد. و اینک یک نفر از آنها آزاد و دیگرى هم به گروهک پیوسته و 14 نفر هم کشته شدند.
3- درحادثهى تاسوکى 23 نفر رهگذر بىگناه [از جمله چند نوجوان دانشآموز] به طرز فجیعى توسط تعداد 30 نفر بلوچ محارب به رگبار گلوله بسته شد و به آنها تیر خلاص هم زدند.
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی:
سلام کلی مخم هنگ کرد و البته کلی خندیدم. این عکسایی که تو وبلاگ این آقای مولوی بود خصوصا عکس آخری اون پسره که فرق وا کرده (پیراهن قهوه ای بلوچی) همکلاسیم بود. از اون بچه لاتهای دعواگر که همیشه تو جیبش چاقو و پنجه بوکس هست. وقتی شنیدم مسجد علی(ع) و نماز تراویح؟ کلی جان شما خندیدیم نمیدونم شاید توبه کرده و به آغوش الهی بازگشتند. نمیدونم قضیه سمند درسته یا نه ؟ چون ما که تا حالا همچین سمندی تو شهر ندیدیم. اما اگه منم جا مامورا بودم حتما این چندتا لات رو میگرفتم. مردم شهر امنیت میخوان. اگه نصفه شب یک گروه با لباس بلوچی از کنارت رد بشن نمی ترسی؟؟ ناموست چه حسی پیدا میکنه؟ اون پسره هم که یقش بازه و دستش شکسته (پیراهن سفیده) شک ندارم کار رفیق ماست که به دستش یک حالی داده کارش تو دعوا بیسته. گفتیم مطلب ما رو هم بزنید ملت فکر نکنند چه خبره؟ شاید ما هم مثل این رفیق لاتمون معروف بشیم. راستی مولوی اگه دیدینش بهش بگید تجدیدیهاش رو پاس کرد یا نه؟ شایدم اکس زده گفته بزنم تو کار سیاست. چون مولوی چند وقته میام مطلبهاتو میخونم واسه تو ایمیل نمیکنم که بدی نوچ هات هک کنند فردا ترورم کنید. آقا جون ایمیلم رو نزنی اگه زدی .....<سانسور>.......
متن کامل یادداشت را اینجا بخوانید
کلمات کلیدی:
شما مىگویید: حضرت على(ع) ابوبکر و عمر را قبول داشت و حال آن که عمر در جمع تعداد زیادى از صحابه خطاب به على(ع) و عبّاس عموى پیامبر(ص) گفت : شما دونفر ، ابوبکر و مرا دروغگو و گنهکار ونیرنگباز مىدانید؛ « فلمّا توفّی رسول اللّه - صلى اللّه علیه وسلّم - قال أبو بکر : أنا ولیّ رسول اللّه، فجئتما . . . فرأیتماه کاذباً آثماً غادراً خائناً . . . ثمّتوفّی أبوبکر فقلت: أنا ولیّ رسولاللَّه - صلى اللّه علیه وسلّم - وولیّ أبی بکر، فرأیتمانی کاذباً آثماً غادراً خائناً »
یعنى على ( ع ) ، ابوبکر و عمر را خائن مىداند؟
آقایان اهل سنت از مولوىها بپرسند: بالآخره شما راست مىگویید یا عمر!؟
منبع: سایت مؤسسه ولىعصر (عج) با اندکى تصرف
کلمات کلیدی:
پس از بازداشت مولوى احمد نارویى (که ید طولایى در سیاستبازى و فتنهانگیزى پشت پرده داشت و مغز فکرى افراطیون دارالخلافه مکى بهشمار مىرفت، بیچاره مولوى عبدالحمید بىیار و یاور شد.
دستیار و برادرزنش مولوى عبدالمجید اسماعیلزهى (یعنى همان ابوعمار عکاسباشى) که فکر و برنامه بهدرد بخورى در کلهاش ندارد و تنها حرفهاش موبایل بازى و وبلاگ نویسى است. بقیه دور و برىها هم بچهتر از این حرفها هستند.
پس پیام ملوکانه شیخ الاسلام (البته اسلام ناب آمریکایى ـ سلفى) به مولوى نظر محمد دیدگاه رسید که دوران پیرى و فرتوتى را پس از اینکه مورد رحمت و عفو نظام قرار گرفت، در روستاى دامن ایرانشهر مىگذراند و نفسهاى آخرش را مىکشد.
این مولوى که از بندگان مخلص و سه آتشه معاویه است، نماینده ایرانشهر در دوره اول مجلس بود و پس از آنکه به جرم جاسوسى رسمى براى انگلیس دستگیر شد و چند سالى را در زندان بود، مشمول عفو شده و آزاد شد.
مولوى نظرمحمد بیدرنگ اوامر ملوکانه را اطاعت کرده و خودش را به دارلخلافه مکى در زاهدان رساند تا در بىکسى و بیچارگى عبدالحمید، تجربیات دوره جاسوسىاش براى استعمار پیر را در اختیار این ملاى پرادعا ولى تازهکار قرار دهد تا بلکه در پى جنجال و هیاهوى تازهاى که ایجاد کردهاند، بتوانند از آب گلآلود منطقه ماهى بیشترى ـ با طعم اختلاف و چاشنى نفاق ـ صید کنند!
خوب است بدانید، در میتینگ سیاسى اهل سنت (موسوم به همایش ختم بخارى) در سال 85، پس از اینکه پیام عزیزى (خواننده کرمانشاهى) سرود «یا رسول الله مدد» را خواند، این مولوى ـ که استمداد از پیامبر را هم بر اساس آموزههاى اربابان وهابىاش شرک مىداند ـ با صداى بلند به عبدالحمید اعتراض کرد که: «شیخ الاسلام، این آقا چند بار «یا رسول الله» گفتند و این بدعت است!! چرا قبل از اجرا مطالب را چک نمىکنید؟»
کلمات کلیدی:
مولوى عکاسباشى (یعنى همان ابوعمار) که ظاهراً خودش را خیلى زیرک مىداند و ادعاى دلسوزى براى همه (سنى، شیعه، سیستانى، بلوچ، نظام، اسلام و...) را دارد، هر از چندى گاف مىدهد و نمىتواند نیت پنهانىاش را در لابلاى سخنان و نوشتههاى دوپهلویش مخفى کند.
یکى از این گافها، یادداشت جدیدى است که با عنوان «اتحاد رمز پیروزى» نوشته و در آن چنین آورده است:
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی:
پسر بچهاى بود که اخلاق خوبى نداشت. پدرش جعبهاى میخ به او داد وگفت هربار که عصبانى میشوى باید یک میخ به دیوار بکوبى.
روز اول پسر بچه 37 میخ به دیوار کوبید. طى چند هفته بعد همان طور که یاد مىگرفت چگونه عصبانیتش را کنترل کند، تعداد میخهاى کوبیده شده به دیوار کمتر مىشد.
او فهمید که کنترل عصبانیتش آسانتر از کوبیدن میخها بر روى دیوار است ...
به پدرش گفت و پدر نیز پیشنهاد داد هر روز که مىتواند عصبانیتش را کنترل کند، یکى از میخها رااز دیوار بیرون آورد.
روزها گذشت و پسر بچه بالاخره توانست به پدرش بگوید که تمام میخها را از دیوار بیرون آورده است. پدر دست بچه را گرفت وبه کنار دیوار برد و گفت: پسرم تو کار خوبى انجام دادى، اما به سوراخهاى دیوار نگاه کن. دیوار دیگر هرگز مثل گذشته نمىشود! وقتى تو در هنگام عصبانیت حرفهایى مىزنى آن حرفها هم چنین آثارى بهجاى مىگذارند. تو مىتوانى چاقویى در دل انسان فرو کنى و آن را بیرون آورى. اما هزاران بار عذرخواهى فایده ندارد، آن زخم سر جایش است. زخم زبان هم به اندازه زخم چاقو دردناک است.
*حال اگر عدهاى از اهالى مسجد مکى به خاطر خوشخدمتى و دریافت پول باد آوردهى نفتى از عربستان در ازاى تبلیغ وهابیت و رو در رو قرار گرفتن با نظام و دولت و کشورى که در آن زندگى مىکنند، خودشان را پشت تریبون عصبانى نشان دهند و تظاهر به دیندارى و وا اسلاما و وا قرآنا بکنند، آیا نمىتوان گفت که رفتارشان منافقانه هست؟
چند تروریست سنى بلوچ قرآن را در روستاى افتخارآباد به رگبار گلوله بستند، صداى مولوىها در نیامد. اما در عظیم آباد خودشان به قرآن توهین کرده و در عوض نظام را متهم به ضدیت با قرآن مىکنند! تا دلشان خواست به دولت و نظام و انقلاب زخم زبان زده و مىزنند. نمى دانم قرار است در آخرت پاسخ پیامبر و اهل بیت (ع) را چگونه بدهند؟!
برگرفته از: تفتان خبر (با اندکى تنظیم و تصرف)
کلمات کلیدی:
در پى حادثهى مدرسه علمیه غیر مجاز ابوحنیفه اهل سنت روستاى عظیم آباد لوتک زابل، گمانهزنىهاى زیادى در مورد نوع اقدام وچرایى تخریب نزد اهل سنت و بعضاً تشیع بوجود آمد که با توجه به سکوت خبرى رسانهى ملى و حتى جراید استان، فضاى وهم آلودى از طرف معاندین و مخالفین نظام در داخل و خارج کشور علیه شیعه و حکومت و نظام ایجاد شد که اگر بگوییم «جرمى بزرگ» به گزاف سخن نگفتهایم. در این مقال کوتاه به زوایاى اتفاقات بعد از این حادثه پرداخته شده است. البته به اینکه چرا این مدرسه احداث و یا راهاندازى شد نمىپردازیم که حتماً اطلاع دارید سال گذشته سر دعوا و اختلاف داخلى بین مولوى عبدالحمید (که ادعاى تصاحب مدرسه لوتک (اسلام آباد) را داشت) و مولوى حسنزهى (متولى مدرسه محمدیه)، مدرسه تعطیل و طلاب آن اخراج شدند و آنها هم بلافاصله بصورت غیر قانونى بساطشان را در روستاى عظیم آباد (که فاصله چندانى با لوتک ندارد) پهن کرده و به تعداد طلابشان هم افزودند!
در یک کلام ساخت این مدرسه جدید و گسیل حدود 500 نفر آدم قد و نیم قد به عنوان طلبه از سر تا سر کشور به آنجا چه هدفى جز ایجاد پایگاهى براى وهابیت مىتوانست داشته باشد؟ اگر نیات متولیان را خیر بدانیم چرا از تعداد 500 نفر طلبه فقط 25 نفر آن باید بومى سیستان باشند و مابقى از سایر بلاد آمده باشند؟ اگر نیت متولیان علم آموزى و فراگیرى دانش باشد چرا این همه آدم به سایر شهرهاى استان و مدرسهى دارالعلوم زاهدان آورده نشوند و حتماً باید از آنسوى کشور و حتى خارج از کشور به دشت برهوت سیستان با همهى مشکلات معیشتى و اقلیمى آورده شوند تا مثلا درس بخوانند!!! آنهم در روستایى دور افتاده با کمترین امکانات رفاهى؟؟ چرا باید در فاصلهى 200 مترى از مدرسهى علمیه، مدرسهاى دیگر ساخته شود که طلاب آن غیر بومى باشند؟
چه نیاتى در ضمیر اهالى مسجد مکى نهفته است که پا را از گلیمشان فراتر نهاده و مناطق سنىنشین استان را گذاشتهاند و در گوشهاى از سیستان (که اکثریت سیستان را شیعیان تشکیل مىدهند) مدرسهاى دینى ساختند، آنهم بدون هماهنگى با متولیان قانون؟ در زابل چه منافعى براى این تندروها وجود دارد؟
سال گذشته مولوى احمد نارویى گفت که باید در همهى روستاهاى زابل یک مدرسهى دینى همانند مدارس دولتى ساخته شود!! چرا؟ و با چه هدفی؟ و چرا زابل؟ فقط افراد هالو نباید بفهمند که اینان دنبال چه هستند!!!
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی:
در همایش دستاربندی و معروف به ختم بخاری در مراد ماه سال 1387، بعضی از سخنرانان و از آن جمله امام جماعت مسجد مکی زاهدان، جناب مولوی عبدالحمید ، به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی ، مبنی بر نظارت بر مدارس دینی ، با عصبانیت حمله کردند و مدارس دینی و تعلمیات آن را خط قرمز معرفی نمودند و از عدم موافقت نظام برای دعوت از بعضی میهمانان خارجی هم ، زبان به اعتراض گشودند.
در ارتباط با همایش فوق حرف و حدیث بسیار است . حال بماند که این از مظلومیت نظام در حین اقتدارش هست که هر کس با چشم پوشی از خدمات انقلاب به تمام اقشار، چشم خود را در برابر خورشید انقلاب فرو می بندد و راحت با صدای بلند، هر تهمت و افترائی را میگوید و سپس می گوید، آزادی نیست و درون حاکمیت، ادعای استقلال طلبان و تجزیه طلبان را بر زبان جاری می کند و همچون واتیکان عمل می کند و به ظاهر و با لفاظی هم دم از وحدت می زند و از طرفی در مقابل حاکمیت خط و نشان می کشد و خط قرمز تعیین میکند.
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی:
بخش دوم از متن کامل خطبههاى [آقاى مولوى عبدالحمید، امام جماعت مسجد مکى زاهدان در مورخه 7/6/87] به شرح ذیل مىباشد. قسمتهای رنگی نقد فرمایشات [جناب] است که اضافه شده است.
بخوانید:
شاید به سمع شما رسیده است که مدرسهی زابل تخریب شده است. (در این قسمت از مراسم به علت ابراز احساسات از سوی مردم تا لحضاتی روال سخنرانی با مشکل مواجه شد)
باید با احساسات گفته شود که اهل سنت از نظام کینه ی بیشتر بگیرند.
گریه آنها شما را آرامش میدهد. البته خبر داریم که عدهای به عمد تحریک شده بودند تا در وقت خودش ظاهراً گریه سر بدهند. حتی موذن را هم تحریک کرده بودید که فیلم بازی کند
به هر حال صحبتی که بنده اتفاقاً به صورت مفصل داشتم تنها با شما نیست، بلکه با تمام کسانی است که سخن مرا خواهند شنید.
اگر حرف هم نزنید مردم و مسئولین میفهمند که حرفتان چیست. البته مزد این حرفها را بعداً از وهابیون عربستان خواهید گرفت.
ما یقین داریم که دیگران هم میدانند که ما به هیچ وجه مخالف نظام نبوده و نیستیم.
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی:
چندی قبل عبدالحمید اسماعیلزهی مدیر حوزه دارالعلوم (اهل سنت) زاهدان و امام جماعت مسجد مکی در محفلی خصوصی سفارشاتی را به تعدادی از مولویها داشته که به گوشههایی از آن اشاره میشود:
ایشان که نقش اصلی در تحریکات استانی علیه شیعه را داشته و دائماً در تماس و رفت و آمد به کشورهای عربی منطقه و بهخصوص عربستان سعودی و دیدار با مسئولین و علماى وهابی این کشورهاست، با سیاه نمایی به عملکرد دولت و نظام و نیروی انتظامی گفت: «دولت دیگر از هم پاشیده و نیروی انتظامی را هم که مىبینید. همه چیز را با پول مىشود خرید!»
مولوی عبدالحمید در ادامه با اظهاراتی تأمل برانگیز که به نظر مىرسد از کشته شدن برخی اشرار قاچاقچی و برهم زنندگان نظم و امنیت اجتماعی در آن منطقه عصبانی بوده است، کشته شدهها را « برادران ما ، شما » و «اصحاب رسول ا... »؟! خطاب کرده و آنها را اهل جنت نامیده و در تحریکی آشکار گفت: «بر ما و شما واجب است که انتقام خون آنان را بگیریم!!»
امام جمعه اهل سنت مسجد مکی زاهدان ـ که در فضای آزاد جمهوری اسلامی تریبون در اختیار دارد و با پشتوانهی حمایت وهابیون کشورهای عربی حوزه خلیج فارس بهخصوص علمای وهابی عربستان هرچه دلش بخواهد علیه نظام میگوید و کسی نیست که از ایشان چیزى بپرسد ـ با بیان این که در این استان اکثریت مسئولین که پست و مقام بالا دارند، از ما و طرفداران ما و اهل سنت میباشند، تصریح کرد:
«آنچه را فکر نمی کردیم ، امروز ما و شما میبینیم . یک روز نمیدانستیم در استانداری چه میآید و چه میشود ولی امروز آقای مبارکی از ما ( فرزند ما) معاون مالی و نیروی انسانی استانداری است. تعدادی از فرمانداران در استان ، مدیر کل راه ، سازمان مسکن و شهرسازی استان که واقعاً زحمت کشیده و 250 قطعه زمین یا بیشتر از آن را با خطراتی که در پیش او بود ، با دفتر ما برنامهریزی کردند و واگذار کردند. مسئولیت بازارچه مرزی تمام استان در دست ماست . آقای«کهرازهی» از ماست ، مشکلی نداریم ولی صحبتی که به شما مولویها در زابل دارم (منظور مولوی شهبخش امام جمعه زابل) ضعیف عمل میکنید.»
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.